ارسطو ناطق بودن را وجه تمایز انسان از حیوان می داند، اما بسیار پیش از اینها، زمانی که سخن گفتن نمی دانستیم و تنها در پی بقا بودیم، چه؟ از آن زمان که چون حیوانات می گریختیم، می جنگیدیم، شکار می کردیم و سرپناهی می جستیم، میلیونها سال گذشته است، اما براستی چگونه انسان شدیم؟ چگونه ابزار سازی را توسعه دادیم، توسعه یافتیم، سخن گفتیم و نوشتیم و روزی جهانی را که مغلوبش بودیم، مسخر خویش ساختیم؟ روایت موزه بریتانیا از اینجا آغاز می شود و به ما می گوید چگونه ابزارهایی چون ابزار برش سنگی به انسان شدن ما کمک کرد، چگونه وقتی اشیاء را لمس کردیم، تراشیدیم و شکستیم، آموختیم و مغز ما بزرگتر شد و...
بخش اول: آنچه ما را انسان ساخت
OLDUVAI STONE CHOPPING TOOL
دوره تاریخی: 2،000،000 تا 9،000 سال پیش از میلاد
محل کشف: تنگه اولدوای، تانزانیا
قدمت: 1.8 تا 2 میلیون سال
اندازه: 8.7*9.4*6.4 سانتی متر
این ابزار برش سنگی قدیمی ترین شیء انسان ساخته در موزه بریتانیاست. این سنگ می توانسته برای مقاصد گوناگون از جمله تکه تکه کردن استخوان ها، گیاهان و چوب به کار گرفته شود. نیاكان ما با استفاده از یك سنگ به عنوان چكش جهت تراشیدن تكه هایی از اطراف یك قلوه سنگ، توانستند ابزاری با لبه تیز و كاربردی بسازند.
منطقه اولدوای یک بخش از دره بزرگ شرق قاره آفریقا است که با زلزله های مهیب شکافته شده. جمجمه ها و استخوان های بسیاری از نیاکان ابتدایی ما در امتداد این دره یافت شده است.
آیا ما می توانستیم بدون اشیاء انسان باشیم؟
اختراع نخستین ابزارها از جمله مهم ترین لحظات تاریخ بشر است. ساختن، استفاده و به اشتراک گذاردن اشیاء نقش کلیدی در توسعه رفتار آدمی بازی کرد. توانایی ساخت ابزار به انسان اجازه داد که خود را با محیط های جدید تطبیق دهد و بر دیگر جانوران برتری یابد. به تدریج این توانایی منجر به تبدیل انسان به موفق ترین موجود روی زمین شد. این ابزار ابتدایی برش، آغازی بود برای تمام فن آوری های مدرن.
آیا اشیاء ما را انسان ساختند؟
این سنگ دو داستان را برای ما روایت می كند: یكی درباره اجدادی كه این ابزار را ساختند و دیگری در مورد شكارچی قدیمی كه آن را پیدا كرده است. آیا دارا بودن اشیاء (ابزار) ما را تبدیل به انسان كرد؟
جد سازنده ابزار و باستان شناسی كه این ابزار را یافته با فاصله زمانی 2 میلیون سال از هم جدا شده اند. هر دوی آنها شبیه به هم هستند زیرا به صورت قائم راه می رفتند و از ابزار استفاده می كردند. با این حال، آنها در اندازه مغز و پیچیدگی فن آوری شان تفاوت بزرگی دارند. بنابراین آیا هر دوی آنها انسان هستند؟
لویس لیكی ((Louis Leakey، شكارچی ورزیده فسیل كنیایی الاصل و مدافع بحث اهمیت آفریقا در تكامل انسان، در زمان كشف این ابزار سنگی 28 ساله بود. اما هر كسی باور نمی كرد كه آن ابزار اشیایی باستانی بودند و قبل از اثبات علمی این مسئله وی می بایست سی سال دیگر صبر می كرد.
در زمان كشف، وی ادعا كرد كه این مردم دیرین الدوایی، كه برای آنها 28 سال سن بالغی به حساب می آمده، پیشینیان ما بودند، زیرا آنها دارای اشیایی (ابزاری) مانند این شیء بودند. اما كلاغ ها، سمورهای دریایی، میمون ها و بوزینه هاهمگی ابزار می ساختند و از آن استفادی می كردند، اما ما به آنها انسان نمی گوییم. در واقع این پیشینیان ما مغزی داشتند كه خیلی از مغز یك شامپانزه بزرگتر نبوده-تقریباً یك سوم مغز خود ما. بنابراین اگر مغزهای بزرگ باعث انسان شدن ما نبودند و یا ابزار به تنهایی ما را انسان نساختند، آیا این فكر و خیال ما بود كه ما را انسان ساخت؟
اما یك ابزار سنگی چگونه می تواند برای فهم وسعت ذهن انسان به ما كمك كند؟ مسلماً این ابزار نمی تواند چیزی درباره ظرفیت سخن گفتن یا اشتیاق نسبت به یك اعتقاد دینی به ما بگوید. به هر حال، عمل تراشیدن سنگ به طور پی در پی، برای خلق یك ابزار تیز، به تاملات ذهنی دیگری اشاره دارد: درك خاصیت مواد، پیش بینی نتیجه اعمال فیزیكی، و فهم این مسئله كه دیدگاه جایگزینی به غیر از آنچه ما داریم وجود دارد كه می توان بر مبنای آن عمل كرد. به بیان دیگر، پیشینیان ما فهمی نسبت به نحوه عملكرد دیگر ذهن ها داشتند، توانایی كه هیچ حیوان دیگری ندارد و در كودكان از سن 4 سالگی رشد می كند.
برای تكمیل حكایت لیكی، اكتشافات وی مورد پرسش قرار گرفت و جستجوهای طولانی وی برای اثبات خاستگاه آفریقایی ما، همانگونه كه داروین گفت، همچنان ادامه پیدا كرد. وظیفه وی متقاعد كردن دیگران بود و سرانجام نیز موفق شد. این داستان وی بود.
اجداد ابزار ساز دغدغه های دیگری نیز داشتند. همانگونه كه این ابزار ساده نشان می دهد، وی (مرد یا زن) با حركت در ماورای توانایی ذهنی بوزینه ها و كلاغ ها تا بلندای تخیلات انسانی، در آغاز مرحله درك انسان بودن قرار داشته است. برای ساخت اشیا به ذهن نیاز است. دو میلیون سال پیش داستان تازه ای آغاز شد كه مغز و شی را به هم پیوند داد و این هردو باهم باعث تكامل ذهن انسان شدند.
ابزار سنگی مانند این اولین اختراع های فن آورانه هستند. انجام آزمایش تاریخ سنجی با پتاسیم و آرگون مشخص کرد که لایه باستانی منطقه اولدوای كه این سنگ در آن كشف شده به ترتیب از بالا به پایین قدمتی بین 1.6 تا 2.2 میلیون سال دارد. تاریخ سنجی علمی قدمت این سنگ و دیگر ابزار را در حدود 1.8 میلیون سال تعیین کرده.
این ابزار مصنوع ممکن است برای برخی از مردم زمخت به نظر آید، ما چگونه می توانیم مطمئن باشیم که این سنگ توسط انسان ساخته شده و از برهم خوردن سنگ ها در هنگام سقوط یا لگدمال شدن توسط حیوانات به این شکل درنیامده باشد؟
یک نگاه از نزدیک فاش می کند که لبه سنگ به وسیله ضربه های عامدانه پی در پی دقیق که کمابیش با نیرویی یکسان وارد شده اند شکل پذیرفته. بسیاری از اشیایی که از همین نوع هستند با روشی مشابه ساخته شده و در گروه هایی که ساخته شدگان assemblages)) نامیده می شوند و با بقایای انسان های اولیه مرتبط اند یافت شده اند. در مقایسه با کار انسان، نیروهایی طبیعی در تغییراتی که ایجاد می کنند به شکل تصادفی و با نیروهایی متغیر، بدون الگو، هدف یا یکسانی خاصی، ضربه وارد می کنند و اثر می گذارند. سنگ اولدوایی یكی از نخستین اشیایی است كه انسان به طور آگاهانه ساخته.
* * *
یکی از ویژگی های هر موزه این است که به شما اجازه می دهد که در طی زمان سفر کنید، اما فهم ما از اینکه در چه بازه یا محدودهای از زمان باید سفر کنیم، از سال 1759 که موزه بریتانیا درهایش را گشود، به طرز قابل توجهی گسترده شد. در آن زمان احتمالاً بیشتر بازدید کنندگان موزه قبول داشتند که جهان از 4004 سال پیش از میلاد و دقیقاً در روز 23 اکتبر آغاز شده است(!). این تاریخ که با دقتی حیرت آور مشخص شده، توسط کشیشی محاسبه گر به نام اسقف اعظم آشر (Archbishop Ussher) در لینکولن این(1)، محاسبه گردیده. آشر که در کتاب مقدس (Bible) سیر کرده بود، طول عمر هر کسی را که در کتاب از آن نام برده شده بود -از آدم و حوا تا زمان خودش- را جمع زد و به عدد 4004 سال قبل از میلاد رسید و آن را به عنوان قدمت تاریخ جهان را اعلام كرد. اما همانگونه که ما می دانیم، امروزه 23 اکتبر (اول آبانماه) به عنوان نخستین روز تاریخ جهان پاس داشته نمی شود و این مسئله به این دلیل است که در چند قرن گذشته باستان شناسان، زمین شناسان و موزه داران به طور پی در پی گاه شمار تاریخ بشر را به عقب برده اند، از چهار هزار سالی که اسقف اعظم آشر به آن اشاره کرد تا زمانی غیر قابل تصور در حدود 2 میلیون سال. پس اگر دانشمندان اظهار می كنند كه آدم و حوا 4004 سال پیش از میلاد در بهشت، نخستین انسان ها نبوده اند، پس انسان نخستین چه كسی بوده؟ و در كجا بوده؟ نظریه های زیادی وجود دارد اما تا قبل از 1931، هیچ جواب نهایی و هیچ تاریخ قطعی وجود نداشت.
در سال 1931 لویس لیکی سفر تحقیقاتی خود را به آفریقا با حمایت مالی موزه بریتانیا انجام داد. هدف لیکیتنگه اولدوای بود، شکافی عمیق در ساوانای مسطح شمال تانزانیا، جایی نه چندان دور از مرز کنیا. اینجا بخشی از شکاف بزرگ شرق آفریقاست، یک گشودگی عظیم در سطح زمین به طول هزاران مایل. در شمال ساوانا و در میان لایه های زمین شناسی آشکار و بدون پوشش، لیکی سنگ هایی را که توسط نورخورشید، باد و باران تغییر شکل داده بودند آزمایش کرد و به لایه ای رسید که سنگ ها به وسیله پدیده دیگری نیز شکل داده شده بودند: دستان انسان.
سنگ ها کنار استخوان ها یافت شدند، و این مشهود بود که این سنگ ها به منظور جدا کردن گوشت و خرد کردن استخوان های حیوانات کشته شده در ساوانا، به شکل ابزار قصابی درآمده بودند. لایه ای از زمین که ابزار در آن پیدا شدند تقریباً به دو میلیون سال پیش تعلق داشت، این یک شگفتی باستان شناسی بود.
كاوش های لیكی قدیمی ترین اشیای انسان ساخته در كل جهان تا آن زمان را به دست آورد و نشان داد كه نه تنها نوع بشر، بلكه فرهنگ بشر نیز از آفریقا آغاز شده. این ابزار سنگی اولدوایی یكی از اشیایی است كه لیكی پیدا كرد. وقتی این سنگ را در دست می گیریم نخستین مطلبی كه جلب توجه می كند سنگینی آن است و این مسئله باعث می شود كه بتوان ضربه های پر قدرتی با این سنگ وارد كرد. ویژگی دوم این است كه این سنگ كاملاً با كف دست انسان هماهنگ است و لبه تیز آن از انگشت اشاره تا مچ دست امتداد دارد.
انسان های ابتدایی که از ابزار برنده ای چون این سنگ استفاده می کردند، احتمالاً خودشان شکارگر نبوده اند، بلکه آنها فرصت طلبانی با استعداد بودند. آن ها منتظر می ماندند تا شیرها، پلنگ ها، یا دیگر حیوانات وحشی شکار خود را بکشند، سپس آنها با ابزار برنده خود وارد می شدند، گوشت و مغز استخوان را جدا کرده و گنجینه پروتئین -چربی مغز استخوان- را به دست می آوردند.
چربی مغز استخوان غذای اشتها آوری نبود، اما ماده ای فوق العاده مغذی نه تنها برای قدرت بدنی بلکه برای یک مغز بزرگ به حساب می آمد. مغز یک ساختار به شدت انرژی طلب به شمار می آید. اگر مغز فقط 2% وزن بدن ما را تشكیل می دهد، اما حدود 20% كل انرژی ورودی به بدن را مصرف می كند و به تغذیه مدام نیازمند است. پیشینیان ما در 2 میلیون سال پیش در واقع با نوعی موذی گری زندگی خود را حفظ می كردند. زمانی كه شكارچیانی درنده تر، سریعتر و قوی تر جایی دور از گرما در حال استراحت بودند، آنها -پیشینیان ما- می توانستند به جستجوی غذا بپردازند.
انسان ابتدایی با استفاده از این ابزار سنگی توانست چربی مغز استخوان حیوانات را به دست آورد. این غذا برای بدن و مغز به معنی این بود که افرادی با مغز بزرگتر زنده می ماندند تا بچه هایی با مغز بزرگتر به دنیا آورند که توانایی ساخت ابزاری پیچیده تر را داشتند، و من و شما جدیدترین نمونه از این روند ادامه دار هستیم.
بسیاری از حیوانات-به ویژه میمون ها- از ابزار استفاده می كنند، اما آن چیزی كه ما را در این مرحله از تكامل از آنها جدا می كند این است كه، بر خلاف آنها، ما ابزار را قبل از این كه به آنها نیاز داشته باشیم می سازیم. و زمانی كه از آنها استفاده كردیم به این كار خود ادامه می دهیم. این آغاز شكل گیری جعبه ابزار است!
مغز انسان سپس به طور پیوسته طی هزاران سال تكامل را در پیش گرفت. و آنچه واقعاً جالب است اینكه مغز ما همانگونه كه سعی می كند با طیفی از كاركردها - منطق، زبان، حركت های هماهنگ برای ساخت ابزار، پندار و تفكر خلاقانه- همانگ شود، نامتقارن (asymmetric) می شود. كاملاً بر خلاف مغز میمون كه متقارن (symmetrical) و كوچكتر باقی مانده. بنابر این آنچه كه ما در این ابزار برنده به آن می نگریم، لحظه ای است كه طی آن ما به طور مشخص باهوش تر شدیم و با یك انگیزش نه تنها ساخت اشیاء بلكه بهتر ساختن آنها را هم تصور كردیم.
تراش های روی سنگ به ما می گویند كه دقیقاً از همان ابتدا ما -بر خلاف دیگر جانوران - می خواستیم اشیاء را پیچیده تر از آنچه نیاز بود بسازیم. اشیاء پیام هایی قوی در باره سازندگان شان حمل می كنند و ابزار برش آغاز رابطه ای است بین انسان ها و اشیایی كه آنها خلق می كنند، رابطه ای كه هم عشق است و هم وابستگی.
از این مرحله به بعد ما نمی توانیم بدون اشیایی که می سازیم زنده بمانیم و به این معنی، این ساخت اشیاست که ما را انسان ساخت.
اكتشافات لیكی در تنگه گرم اولدوای چیزی بیش از عقب بردن تاریخچه انسان در زمان بود. آن اكتشافات مشخص كردند كه همه ما از پیشینیانی آفریقایی به وجود آمده ایم و هر كدام از ما بخشی از یك پراكندگی جمعیتی عظیم آفریقایی هستیم. همه ما آفریقا را در فرهنگ خود داریم و تمام فرهنگ ما انسان ها در محلی یكسان آغاز شد.
شی بعدی ابزاری است که انسان ها زمانی که برای نخستین بار آفریقا را ترک کردند با خود بردند و تکثیر آن در سراسر جهان آغاز شد. این ابزار چاقوی ارتشی سوییسی -چاقوی چند کاره- عصر حجر نامیده شده: تبر دستی.